English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8490 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unless otherwise agreement U مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
We have agreed in princeple . U درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
enewal of contract by tacit agreement U تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
at least U هیچ نباشد
unrepresentative U کسیکهداراینظراتعمومیوعام نباشد
to be on the safe side U باقی نباشد
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
For all we know he may be living . U از کجامعلوم که زند ؟ نباشد
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
low priority work U کاری که مهم نباشد
not too expensive U خیلی گران نباشد.
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
The shell does not always contain a pearl. <proverb> U همیشه در صدف گوهر نباشد .
to not give a hoot in hell for something U برایشان اصلا مهم نباشد.
to not give a stuff about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
square peg in a round hole <idiom> U شخصی که مناسب کاری نباشد
to not give a toss about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
rigid U یک چیز محکم که قبل خم شدن نباشد
sinecures U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
sinecure U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
illegal U دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
right out <idiom> U به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
null U لیستی که حاوی هیچ چیز نباشد
poll degree U درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
factory U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
factories U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
i speak under correction U انچه می گویم ممکن است درست نباشد
capital expenditure U هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
If anything ,it is more expensive. U اگر گرانتر نباشد مسلما" ارزانتر نیست
no man's land U سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
to not give a shit about something U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
figuring U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
to not give a smeg about something [British E] U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
machine address U مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
gentelmen's agreement U کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
She is forty if a day . U چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
figures U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
to not give a damn about something [somebody] U برای چیزی [کسی] اصلا مهم نباشد. [اصطلاح روزمره]
What You See Is All You Get U برنامهای که خروجی صفحه نمایش آن به صورت دیگر قابل چاپ نباشد.
purchases U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
unformatted U 1-فایل متن که حاوی هیچ دستور فرمت , حاشیه یا نحوه نوشتن نباشد.2-
purchased U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
unpriced U درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
lapped U ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
lap U ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
purchase U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
consistency U توافق
consented U توافق
consent U توافق
maladapted U بی توافق
conciliation U توافق
concerts U توافق
consents U توافق
concent U توافق
concert U توافق
to come to an understanding U توافق
consenting U توافق
adaptation U توافق
rapport U توافق
concord U توافق
accommodations U توافق
accommodation U توافق
concurrence U توافق
accords U توافق
accorded U توافق
analogy U توافق
agreements U توافق
settlement U توافق
settlements U توافق
adaptations U توافق
commensurability U توافق
commensurableness U توافق
coincidences U توافق
coincidence U توافق
analogies U توافق
agreement U توافق
accord U توافق
keeping U توافق
bands U توافق
band U توافق
stacks U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stack U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacked U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
reciprocal agreement U توافق دو جانبه
modus vivendi U توافق موقت
speaking with prosecutor U توافق باشاکی
understanding U توافق تظر
maladjustment U عدم توافق
mutual agreement U توافق طرفین
breach U خطای رد یک توافق
breached U خطای رد یک توافق
maladjustments U عدم توافق
synesis U توافق معانی
unilateral agreement U توافق یک جانبه
adaptations U توافق سازش
breaches U خطای رد یک توافق
adaptable U قابل توافق
adaptation U توافق سازش
adhesion U همبستگی توافق
deal U توافق تجاری
adaptability U توافق سازگاری
deals U توافق تجاری
consistency U توافق سازگاری
understandings U توافق تظر
maladjusted U بی توافق دژسازگار
plea agreement U توافق مدافعه
disparities U عدم توافق
maladaptation U عدم توافق
adaptableness U قابلیت توافق
skeleton agreement U توافق اولیه
master agreement U توافق اولیه
frame agreement U توافق اولیه
compromiser U توافق کار
basic agreement U توافق اولیه
accompt U سازگاری توافق
accordance U وفق توافق
outline agreement U توافق اولیه
collective agreement U توافق جمعی
inadaptable U توافق ندادنی
adaptiveness U قوه توافق
adaption U توافق سازش
his painting lacked repose U نقاشی وی توافق
agreement of arguments U توافق نشانوندها
arbitration agreement U توافق بر حکمیت
agreement coefficient U ضریب توافق
conconancy U توافق صدا
inconsonantly U باعدم توافق
consonance U توافق صدا
disparity U عدم توافق
inharmoniousness U عدم توافق
disagreement U عدم توافق
correspondence principle U اصل توافق
harmonometer U توافق سنج
disconformity U عدم توافق
discordance U عدم توافق
dissidence U عدم توافق
consensus U توافق عام
consistence U توافق سازگاری
conformation U سازش توافق
give-and-take U آماده به توافق
concordat U توافق دوستانه
conformable U قابل توافق
reach an agreement U به توافق رسیدن
disagreements U عدم توافق
common nuisance U منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
concertina fold U قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
come to an agreement U توافق حاصل کردن
approve U توافق در مورد چیزی
discordantly U از روی عدم توافق
variance U مغایرت عدم توافق
conventionalization U توافق با ایین و رسوم
outline agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
approving U توافق در مورد چیزی
meet someone half-way <idiom> U به توافق رسیدن با کسی
approves U توافق در مورد چیزی
adaptability U قابلیت توافق و سازش
compromising U توافق مصالحه کردن
compromises U توافق مصالحه کردن
compromise U توافق مصالحه کردن
settlements U حل و فصل توافق بنگاه
settlement U حل و فصل توافق بنگاه
inconsonance U عدم توافق ناهماهنگی
plea bargain U توافق مدافعه [حقوق]
odds U عدم توافق مغایرت
agreements U معاهده و مقاطعهء توافق
abidance U رفتار برطبق توافق
agreement U معاهده و مقاطعهء توافق
basic agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
skeleton agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
consensus U توافق ورضایت عمومی
frame agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
master agreement U چهارچوب توافق [حقوق]
nerds U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerd U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
contract note U سند مقاطعه توافق نامه
adheres U توافق داشتن متفق بودن
adequateness U توافق داشتن متفق بودن
adhering U توافق داشتن متفق بودن
to settle out of court U به توافق رسیدن خارج از دادگاه
adhered U توافق داشتن متفق بودن
adhere U توافق داشتن متفق بودن
Recent search history Forum search
1Both the Afghan government and the international society agree that Afghanistan confronts major challenges before mining becomes the country’s economic lifeline and help create creation of a more self
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1In dubio mitius
0نحوه کار با نرم افزار waze
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com